۱۳۹۲ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

یــاران مــبــاد


این آن نی ست که شـما مـی گویـید که، «یاران مبـاد که گـدا مـعـتـبر شـود.» یــاران مـبـاد که یــکــی از شـمـا دسـت آوردی کم یا بـیـش چـشـم گـیـر به یـابـد، آن گـاه چـشـم می دارد که او را بــر تــخـت شــاهـی گـذارنـد. آن سـوی ستـیـزه آن اســت کــه‌ او اگـر فــروتــن هـم بـاشـد، شــاه بــر او نه مـی بـخـشــد و بـه ســرکـوبی او می شــتـابـد یـا کیــن او را بــر دل مـی گــیـرد تـا روزی رســد کـه نــام او راخـامــوش سازد یا نـنـگـیـن کـنـد. از ایــن روی مــردمــان تــرس دارنــد کــه نــام آورنــد و بـه کـارهــای بـزرگ دســت یـازنـد. چــون ایــن اســـت که در ایـران خانه دان هـای کــهـن و ســاخـتـه مـان هــای بـر جـای مـانـده از آنـان و روزه گـار نوشــت از آنـان چـنـدان کـه بایـد نه داریــم مــگـر آن انـدازه کــه بــا شــاهـی پــیـونـد داشــتـه بـاشــد.

ای دوســت پــنـد بـه گــیـر هـر دو ســو گــنـدیـده اســت. مــگـر او هــم آن تو نی ســـت کـه بــر تــخــت نـشــســتـه اســـت و فــرمــان مــی رانــد؟

پــس چــه بــایــد بـه کـنـیــم؟ بــایـد آن انـدازه شــمـار کـــار هــای  چـشـــم گــیـر افــزون شــود و کـار ســازان و پـدیـد آورنـده گـان چـنـدان فـروتـنـی کـنـنـد یا نـام خـود را پـنـهـان دارنـد کـه مـردمـان نــام جــوی و خود نـمـا در آن مــیـانـه گـم شــونـد و تـرس فـرمــان روایـان به ریــزد و کـار ســازان وکـار آفـریـنـان را پـاداش دهــنـد.

مـی دانــی مـردمـان چـرا دامـن مـی پـوشـنـد؟ بــرای ایـن کـه آن را پـنـهـان دارنـد. پـس ای دوســت آن را پـنـهـان دار. فــروتـنـی کـن تـا په تـوانـی کـار بـزرگـتـر کـنـی.

کـار بـرد و درســـتـی گـزاره ای را که بـر نـوشــتـم در داســتــان چـنـد ســیــنـمـا ســاز کـه از ایــران بـه ایــن جـا گــریـخــتـه انـد مـی آزمـایــیـم. مــن هـمـه ی کـار هـای ایـن هـا را دیــده ام. نـه ایـن کـه بـد بـاشــنـد. ســیـنـمـا گـری شــان بـد نـی ســت امـا بـه نـمـایــش کـودکـان مـی مـانـد. پـر اسـت از گـوشـه زدن و زیـر جـلـی انـداخـتـن و به هر سوی بـاد وزد، بـادش دادن، و رشـک و کـیـن و دنـدان و چـنـگـال بـی انـدازه نـشــان دادن بـه فـرمـان روایـان. پـرانـد از آن چـه کـه بـه زبـان در هـم شـکــســتـه امـروزی شــما مـی گـویــیـد «ســمـبـول هـای ســیـاســی.» پــر اســت از شــورشـی گـری های خـود شـیـریـن ســاز بـرای یـافـتـن خـواجــه هـای نــو و نـام آوری در مـیـان گــوزو هـا. پــر از آن چــه کــه مـاکـســـیـم گـورکـی «ســتـیـزه وکین جویـی نـابـخـردانـه ی بـرده گـان تـازه رهـایی یـافــتـه» مـی نـامــد. از هـمـه دل آزارنـده تـر آن اســت کـه بــازی گـران بـر ســر هـر انـدک بـهـانـه ای بـر یـک دیگر فـریـاد مـی زنــنـد.

کـار نـامـه این ها تـمـاشــایـی دارد. یـکـی از آنـان را خوانـدم کـه بانــویـی اســت کـه پــدرش از گـردانـنـده گـان و مـهـتـران کـار هـای ســیـنـمـایـی فـرمـان روایـان کـنـونـی بـوده اســت و خـودای مـی دانــد و مـن تـو هـم مـی دانــیـم تـا چـه انـدازه آن چـه را کـه بــایـد بـرای هــمـه گـان بـاشــد بـه تـنـهـایـی در دســت فـرزنـد خـود گـذارده اســت و او شــکـســتـه اســت و ریـخـتـه اســـت و پـاشــیـده اســت و در پـایـان، دخـتـرک بـا پـای مـال کـردن دیـگـران کـاره کـی کـرده اســت و پـدر و مـادرش برای دل بــنـدشـــان کـف زده انـد. و یـاران مـبـاد. او را بـا گـذر نـامـه ی ویــژه بـه ایـن جـا فــرســتاده انـد تـا جـای و پـایی بـرای روز مــبـادای خـانـه دان اش هــم بـاشـــد. و دخــتـرک‌ در دم رســیـدن آمـاده گـی خـود را بـرای فـروش بـه گـوش هـر گـونـه خــریـدار رســانـده اســت. ایـن کـه هـمـه ی مـردم ایـرانـشــهـر روســپـی انـد مـرا مـی آزارد نـه ســیـنـمـاگـری کـودکـانـه شــان.

دویـوم آن ها مـردکـی اســـت کـه در آغــاز، بـســی ســیـنـه چــاکـی مـی نـمـود و او هــم هـمـه ی چـیـزهایـی را کـه فـرمـان روایـان پـیـشــیـن بـر جـای گـذاشــتـه و گـریـخــتـه بـودنـد تـنـهـا، تـنـهـا بـه ســودای خـود گـرفـت و نـمـایـش هـای کـودکـانـه ی او را بـا زور و یـا بـا خـواهـش بـه خـورد مــردمـان دادنـد و از آن هـنـگـام کـه او بـایـد از سرش بـار بــدهـداز تـه اش بـاد داد و بـه ایـن جـا آمـد بـه روســپـی گـری. مـن انـدیـشــیدم اگـر زنـی ایـرانـی ایـن جا بـی آیـد و بـه راســتـی از سـر بـی چـاره گـی بـه خـواهـد تـن فـروشـی کـنـد او را چـه گـونـه مـی تـوان از دیـگـران بـرشــنـاخــت؟ بـایـد بـر پـیـشــانـی اش نویـســد کـه او روســپـی تـن اســت و نـه روســپـی خـفـت و خـواری.

می گـویـد کـه او ژان لـوک گـودارد اســـت و فـه ده ریــکـو فـه لـیـنـی و ســیـنـمـای او فـریـاد خـشــم و اعـتراض اســت بـر عـلـیـه اســتـبـداد و ســیـنـمـای او ســیـنـمـای مـردمـی اســت و رومـن رولان هـم از اســتـبـداد بـه انگـلســـتـان گـریـخـت و هـمـه ی روشــن فـکـران از اســتـبـداد بـه خـارجـه مـی گـریـزنـد. یـاران مــبـاد.

ســیـوم، جـوان مـردی اســـت کــه نه گــریــخــتـه بـه گــدایـی در فــرنـگ، امـا آن چــنـد ســال پـیـش چـیـزی شــگـفـت از او خـوانـدم. مـی گـفـت کـه هـمـیـشــه کـتـاب هـای روان شــنـاســی مـی خـوانـد. بــرای چـه مـی خـوانـد؟ بـرای چـه مـی گـویـد؟ او چـرا کـتـاب هـای رشــتـه خـودش را نه مـی خـوانـد؟ چـرا نه مـی رود بـا فـروتـنـی زنـده گـی ســاده و مـردمـان ســاده را تـمـاشــا کـنـد و آن را بـر پـرده ی نـمـایـش بی آورد؟ امـا در هـنـگـام تـمـاشـا، در هـنـگـام کـارگـردانـی، در هـنـگـام بـازبـیـنــی و وارســی کـار خـود، در هـنـگـام خــواب و بــیـداری، نی انـدیـشــد کـه او مـی ســازد کـه در جـشــن واره ی «خـارجـه ای هـا» آفـریـن گـویـی اش کـنـنـد، نی انـدیـشــد کـه او ســاخـتـه اســت چـون «خـارجـه ای هـا» بـه یـک دیـگـر مـی گـوی انـد، « بـبـیـن ایـد ایـن ایـرانـی ی مـانـنـد مـا اســـت. بـی آیـیـد چـنـد تـا از ایـن دخـتـرهـای خـوشـگـل مـان را کـه در هـالـی وود کـار مـی کـنـنـد بـه بـســتـر او بـه فـرســتـیـم.»

در هـنـگـام ســاخـتـن بـه خـوش آمـد شــورشــی گـرهـا و چـنـد پـهـلـو گـوهـا و دانـش جـویـان بـیـســت ســـالـه نـی انـدیـشــد. تـنـهـا بـه خـود به گـویــد که او انـســان اســت و انـســان سـی و پـنـج هـزار ســال پـیـش دیـد کـه در پـایـان هـر روز نـیـم خـوراکـی بـه روز دیـگرش مـی مـانـد. گـفـت انـد روز دگـر یـکـی از مـا به مـانـد و در جـای شــکـار کـردن بـر دیـواره ی غـار آن چـه از شــکـار در یـادش مـانـده بـر کـشــد. پـرســیـدنـد ایـن چـه سـود دارد ؟ ایـن کـه شــکـار نی ســت و در زمـســتـان آن را نه مـی تـوان خـورد. ایـن چـهـره ی شــکـار اســت. آن کـه در مـیـان آنـان رهــبـر خـرد بـود گـفـت ایـن را آمـوزه و درس مـی کـنـم بـرای آن جـوان مـرد ایـرانـی کـه مـی خـواهـد ســـیـنـمـاگـری کـنـد، پـس ِ ســی و پـنـج هـزار ســال، کـه مـا انـســان ایـم، و هـم چـون خـودای، تـن مـان مـی خـاریـد بـرای آفـریـنـش، نـه بـرای «خـارجـه ای هـا» و اگـر آن جـوان مـرد کـار مـا را دوســـت نه داشـــت به رود کـار «مـیــکـل آنـژ» را به بـیـن اد. شــما بـه رو بی آفـرین، تـا «خـارجـه ای هـا» در پـیـش پـایـت بـر زانـو نـشـــیـن انـد. نـه آن کـه بـه چـشـم کـودکـی کـه خـود را بـر آمـوزه گـار شــیـریـن کـرده اســـت بـر پـشــت ات زنـنــد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.